ولايت فقيه


 





 
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
چون اين بحث در آستانه‌ي سالگرد رحلت حضرت امام پخش مي‌شود و مهم‌ترين كار امام حالا بگوييم، از مهمترين كارها، چون امام همه‌ي كارهايش مهم بود. يكي از مهمترين كارهاي امام اين ولايت فقيه است و البته من ولايت فقيه را سالهاي قبل گفتم، منتها حالا من اگر سه بار هم تكرار كنم هر ده سال يكبار جا دارد. ولي اين حرف‌هايي كه مي‌خواهم بگويم، حرف‌هاي نويي است مي‌خواهم بزنم. بيست تا دليل عقلي، نه قرآني. بيست تا دليل عقلي، يادداشت كردم، براي ولايت فقيه. غير از دليل‌هاي قرآني. بتوانم در اين 28 دقيقه بيست تا را بگويم خوب است، از همه‌ي طلبه‌ها، و معلمين امور تربيتي، اساتيد دانشگاه و همه‌ي فرهنگ دوستان كه همه‌ي كشور هستند، تقاضا دارم اين بحث را با عنايت گوش بدهيد. يعني اين بحث را زيادي گوش بدهيد. چون ممكن است شما سي ساعت هم مطالعه كني به اين بيست تا نكته دير برسي. دليل عقلي بر ولايت فقيه، بيست تا دليل، بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع: دلايل عقلي ولايت فقيه.

1- استمرار هدايت الهي در طول تاريخ

دلايل عقلي يعني كار به قرآن و حديث هم نداريم، عقل خودمان... بعد آنوقت دلايل قرآني و حديثي‌‌اش را هم مي‌گوييم. يكي اينكه ما نمي‌توانيم بگوييم: خدايي كه «لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ» (سبأ/3) يعني ذره‌اي چيزي از چشم خدا پنهان نيست، يك مرتبه بعد از پيغمبر خدا مردم را رها كند. عقل قبول نمي‌كند، كه خداوندي كه براي هر چيز جزئي حديث داريم، براي خوردن، همين خوردن، براي غذا خوردن هم حدود سه هزار تا حديث داريم. چه بخور؟ چقدر بخور؟ چطور بخور؟ كي؟ زمان؟ مكان؟ براي خوابيدن دستور دارد. پيغمبري كه يك چنين دين جامعي آورده كه براي مسائل جزئي تا مسائل اقتصادي، سياسي، نظامي، حقوقي، آخر يك مرتبه مردم را رها كند. بگويد: هيچي به هيچي! عقل اجازه نمي‌دهد.
يك رييس كارخانه را عقل اجازه نمي‌دهد كه بگوييم: كارخانه را درست كرد و كارگرهايش را رها كرد و رفت. يك چوپان را بگوييم گوسفندهايش را رها كرد. يك مادر را بگوييم: بچه‌اش را رها كرد. اصلاً اگر بگوييم: خدا جامعه را به كسي نسپرده است، اين با حكمت خدا سازگار نيست.

2- حكومت بر مردم، حق خداست

2- دوم اينكه ما حكومت را حق خدا مي‌دانيم. چون آن كسي كه خلق كرده است، آن هم حق دارد امر و نهي كند. من چه كاره هستم كه به شما بگويم، بكن يا نكن. مي‌گويد: تو چه كاره هستي؟ تو چه كاره هستي؟ آن شبي كه مادر مرا زاييد، آزاد زاييد. بله قربان گو نزاييد. انسان آزاد است. به چه دليل بله قربان بگويد؟ انسان بله ‌قربان‌گوي احدي نيست، جز خدا! «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» (يوسف/67) و حكومت اسلامي ابزار اين حاكميت خداست. اگر خدا بايد حاكم باشد، ابزار حكومت خدا حكومت اسلامي است.
3- زندگي بشر اجتماعي است، يعني ما مثل يك بوته نيستيم كه خودمان سبز شويم، خودمان خشك شويم، كار به بوته‌ي بغلي نداشته باشيم. زندگي ما اجتماعي است. در زندگي اجتماعي تزاحم است. چون در يك منافعي هم او مي‌كشد، هم اين مي‌كشد. چون در زندگي با هم هستيم. در زندگي گروهي بِكش بِكش است. بكش بكش است. تزاحم پيش مي‌آيد، براي تزاحم قانون مي‌خواهيم. براي قانون، قانون‌گذار مي‌خواهيم. اگر ولايت فقيه نباشد، يعني چه؟ يعني خداوند بشر را خلق كرد، زندگي‌اش هم طوري است كه نياز به جامعه دارد. يعني من نياز به شما دارم. كفاش به نانوا، نانوا به قصاب، قصاب به نجار، زندگي بشر اجتماعي است، در زندگي اجتماعي درگيري و تزاحم است. درگيري قانون مي‌خواهد، قانون، قانونگذار مي‌خواهد. كسي بگويد: ولايت فقيه هيچي، يعني هيچي به هيچي! بشر هم نمي‌تواند قانون‌گذاري كند. چرا؟ براي اينكه كسي حق دارد قانون بگذارد كه اطلاع كامل داشته باشد. يك دكتر براي جسم خواسته باشد پزشك خوبي باشد، بايد از قند و اوره و فشار و تب و... يعني بايد همه‌ي خصوصيات جسمي مرا بداند تا نسخه‌اش درست باشد. وگرنه دارو مي‌دهد كليه‌اش خوب شود، كبد خراب مي‌شود، كبد خوب مي‌شود، چشم. چشم، گوش، اگر دكتري خواسته باشد نسخه‌اش كامل باشد بايد تمام شرايط دروني بدن را همينطور كه نسخه‌ي پزشك وقتي خوب است كه اطلاع كامل داشته باشد، قانون هم وقتي قانون حق است، كه اطلاع كامل داشته باشد. ما كسي را جز خدايي كه اطلاع كامل داشته باشد، نداريم.
در زمان خودمان، الآن بعضي كشورهاي غربي حالا 119 مرتبه قانون اساسي‌اش عوض شده است. در كشور خودمان صبح مي‌گويند: خيابان يك طرفه، عصر مي‌گويند: دو طرفه! هر روزي هر كاري مي‌كني يك... الآن شنيدم كه ايراني‌هاي خارج از ايران گفتند: اين چيزي كه دولت مي‌دهد، يارانه‌ها را به ما هم بدهد. سرباز نمي‌دهيم، صدام به ايران حمله كرد ما رفتيم خارج خوش باشيم، خطري براي ايران آمد، به درك! ما در رفاه باشيم، اما اگر يك پول نفت فروختيد به ما هم براي خارج... حالا مثلاً يعني هركاري بكني، يك جاي آن...

3- علما و فقها، نزديك‌ترين افراد به امامان معصوم

كسي مي‌تواند قانون‌گذار باشد كه اطلاع كامل و جامع داشته باشد و جز خدا كسي اطلاع ندارد و بنابراين قانون حق خداست، خدا هم اين قانون را از طريق اوليائش به ما داده است. ولايت فقيه همين است. ولايت فقيه يعني حكومت اولياء خدا! اولش شخص پيغمبر است. بعدش ائمه‌ي اطهار هستند، ائمه‌ي اطهار هم به ما گفتند: حالا كه دست شما به امام معصوم نمي‌رسد، لااقل نزديك‌ترين كس به امام معصوم چه كسي است؟ نزديك‌ترين كس به امام معصوم چه كسي است؟ آن كسي كه علم امام را داشته باشد. آن كسي كه علم امام را داشته باشد، نزديك‌ترينش مراجع تقليد هستند. اگر عصمت ندارند نزديكترين مقام به عصمت عدالت است. حالا كه معصوم نيستي عادل باش. حالا كه علم تو علم لدني نيست، لااقل بيشترين اطلاع از علم آنها داشته باش. خوب اين به طور طبيعي است. يك جنازه را مي‌خواهند نماز بخوانند، مي‌گويند پسر بزرگ اجازه بدهد. چون نزديك‌ترين كس به اين مرحوم اولاد اكبرش است. اگر يك كسي از دنيا رفت، نماز قضايي دارد، اولي ترين كس كه اين نماز قضاي پدر را بخواند، اولاد بزرگ‌تر است. اين چيز عقلي و طبيعي است. در دنيا هم همينطور است.
شما اگر در خانه‌ي كسي رفتي گفتند: نيست، مي‌گويي: آقازاده‌شان هستند؟ در آقازاده‌ها هم مي‌خواهي پسر بزرگش باشد.اين استدلال نمي‌خواهد، تمام عقلا اين كار را مي‌كنند. پس ببينيد يكبار ديگر نصفش را من مي‌گويم و نصفش را شما بگوييد. چون ما آزاد آفريده شديم، بله قربان گوي هيچ‌كس نيستيم. و چون زندگي ما اجتماعي است درگيري مي‌شود، قانون مي‌خواهيم و قانون، قانون‌گذار مي‌خواهد. قانون‌گذار بايد علم جامع و كامل و به همه ي شرايط ما داشته باشد. و وقتي هم دستمان به معصوم نمي‌رسد، نزديك‌ترين فرد به امام معصوم نزديك‌ترين فرد به علم امام، اعلم است. كه بايد اعلم باشد. نزديك‌ترين فرد به عصمت، عادل است. يعني آن كسي كه عادل است، يك قدم به عصمت نزديكتر است. اينها دلايل روشني است.

4- بهره‌گيري از علم و عدالت، در حدّ امكان

خوب يك قانون عقلي است. مي‌گويند: «ما لا يدرك كله لا ترك كله» آخوندها اين را مي‌گويند. آقا شما اگر رفتي دوش آب داغ بگيري، اگر آب داغ نبود از آب نيم‌گرم استفاده كن. نه اينكه يا آب داغ، يا آب يخ، اگر نيم كيلو غذا مي‌خواهي كه سير شوي، و نيم كيلويش نبود، با آن مقداري كه هست يك لقمه مي‌خوريم. يعني چيزي كلي... يعني هرچه، آقا اگر طلبكار هستي، از كسي هم يك ميليون مي‌خواهي، مي‌گويد: يك ميليون ندارم. مي‌گويي: آقا نصفش را بده. ثلثش را بده. قسطي بده. يعني نمي‌گويي حالا كه نداري پس هيچي! حالا كه نداري پس هيچي نيست! يعني چيزي كه كلش را به دست نمي‌آوري لااقل جزئي‌اش را به دست بياوري. اين قانون عقلي است. «ما لا يدرك كله...» اگر مصالح واقعي توسط امام معصوم بدست نمي‌آيد، لااقل توسط اعلم عادل بخشي‌اش تأمين شود. ما كه دستمان به معصوم نمي‌رسد. ما كه دستمان به معصوم نمي‌رسد نبايد بگوييم: پس هيچي، اصلاً ولايت فقيه را نمي‌خواهيم. هركسي هركاري دلش مي‌خواهد بكند. عقل مي‌گويد اگر به بيست نرسيدي، به نوزده، به نوزده نرسيدي به هجده، اينطور نباشد يا بيست يا صفر، ما آزاد آفريده شديم. بله قربان‌گوي احدي نيستيم. كسي حق امر و نهي دارد كه من را ساخته است. آن كسي كه مرا ساخته بايد قانون را وضع كند. او از طريق انبيا گفته و وقتي هم انبيا نيست، نزديك‌ترين كس به انبياء فقيه عادل است.

5- كفر به طاغوت و نفي سلطه ظالمان

مسأله‌ي ديگر، در قرآن به ما گفتند: «فَمَنْ يَكْفُرْ...» بگوييد... «بِالطَّاغُوتِ» (بقره/256) «ْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا» (نساء/60) به ما گفتند مراجعه به طاغوت نكن. خوب اگر به طاغوت مراجعه نكنيم كجا برويم؟ اگر گفتند اين جاده ممنوع است اگر يك كوچه تابلو ورود ممنوع زدند بايد كوچه‌ي بغلي‌اش باز باشد. اگر گفتند به طاغوت مراجعه نكن، پس بايد يك كسي را معين كنند كه لااقل ما به او مراجعه كنيم. به چه كسي مراجعه كنيم؟ به طاغوت مراجعه نكنيم. پس درگيري‌ها و اختلافات را به چه كسي مراجعه كنيم؟ عقل مي‌گويد: كسي كه مي‌گويد: به طاغوت مراجعه نكن، پس بايد كسي باشد كه به او مراجعه كنيم. در قرآن خدا گله مي‌كند، مي‌گويد: مردم يك مردمي هستند كه «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا» (نساء/83) يك خبر امنيتي، يا وحشتي آمد فوري پخش مي‌كنند. حق نداريد هر خبري را پخش كنيد. اين را به اهل استنباط ارجاع بدهيد، «لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَه‏» اهل استنباط تحليل كنند به شما خبر را بگويند. خوب خبر يك لحظه است. ناوگان كجا آمد، كجا حمله شد؟ چه شد؟ قرآن مي‌گويد: خبرهاي لحظه‌اي را به اهل استنباط بدهيد، آنوقت ما قوانين دائمي‌مان را لازم نيست به اهل استنباط بدهيم. اگر براي ساختن يك اتاق مجوز از شهرداري مي‌خواهيم، اگر خواستيم يك شهري بسازيم، مجوز از شهرداري نمي‌خواهيم؟ اگر براي يك چيز جزئي خواستيم... قرآن مي‌گويد: حتي مسائل لحظه‌اي را به اهل استنباط بدهيد. خودتان پخش كنيد ممكن است آفاتي داشته باشد. اگر مسائل جزئي را به اهل استنباط بدهيم، آنوقت تمام قوانيني كه صبح تا شام با آن كار مي‌كنيم، نبايد اهل استنباط بوده. ولايت فقيه يعني چه؟ يعني كسي كه دين را استنباط مي‌كند. استنباط يعني چه؟ استنباط يعني آب كشيدن از چاه! يعني بتواند نگاه به آيه‌ كند، بتواند به آيه نگاه كند از درون آيه اين قرآن چاه است، بتواند از چاه آب بكشد. اينكه مي‌گويند فقيه، يعني كسي كه بتواند حكم خدا را استنباط كند. چطور الآن مي‌گويند: فلاني تحليل سياسي مي‌دهد؟ يعني اخبار را كنار هم مي‌‌گذارد، از درون اخبار يك استنباطي مي‌كند. مسائل سياسي استنباط مي‌خواهد، لحظه‌اي است.

6- استنباط احكام، تخصص فقهاي دين

مسأله‌ي ديگر قرآن مي‌گويد: «لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَه‏» بعد مي‌گويد كه «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطان‏» (نسا/83) مي‌گويد: به اهل استنباط مراجعه كنيد، اگر به اهل استنباط مراجعه نكنيد، «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطان‏» يعني اگر فقيه عادل براي شما تحليل و استنباط نداشته باشد، ديگران شما را مي‌برند. مثل بچه! سينه‌ي مادر را در دهان بچه نگذاري سر شيشه‌اي مي مكد. و لذا به ما گفتند هركس بچه دارد در خانه بچه شود. چون اگر شما بچه شدي، بچه ات مي‌خواهد بازي كند، اگر شما بچه شدي، بچه‌ي شما تأمين مي‌شود، اگر بچه‌ات در كوچه مي‌‌رود بازي مي‌كند آنوقت معلوم نيست ديگر مسأله‌ي اخلاقي‌ا‌ش، بهداشتي اش، ديگر دست شما نيست. «من كان له صبيّ فليتصبّي» يعني چه؟ يعني نياز بچه را تأمين كنيد، وگرنه بچه آفت پذير است، آسيب‌پذير است. قرآن مي‌گويد: خبرها را به اهل استنباط بدهيد، كه از نطر علمي و عدالت قدرت تشخيص داشته باشد، اگر نكنيد پشت سرش مي‌گويد، «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُم‏» اين فضل خداست، كه دست شما را در دست فقيه گذاشته است. اگر اين كار را نكنيد، «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطان‏» هركسي شما را به يك سويي مي‌برد. خوب اين واقعاً انسان نياز دارد. حالا يك قصه‌اي برايتان بگويم.
بعد از انقلاب در تهران يك سري موقوفات بود. ساختمان‌هاي ناصرالدين‌شاه و مظفرالدين شاه و موقوفات و بازار و خيابان وتيمچه و... خوب شاه كه سقوط كرد، و اوقاف شاه سقوط كرد، گفتند: كه اين اموال را به چه كسي بدهيم؟ چهار گروه بودند. يكي سازمان تبليغات يك نظر بود كه اينها را به سازمان تبليغات بدهيم.2- جامعه روحانيت مبارز. 3- اداره اوقاف، 4- ميراث فرهنگي، چند جلسه نشستند هركسي مي‌گفت اختيار اين اموال براي من باشد، من از درآمدش اين كار را مي‌كنم. بالاخره بعد از چند جلسه گفتند: برويم ببينيم امام چه مي‌گويد؟ رفتند پهلوي امام و گفتند: آقا اموال سنگيني است، درآمد سنگيني هم دارد، متصدي و توليت با چه كسي باشد؟ پيشنهاد سازمان تبليغات، اوقاف، ميراث فرهنگي، روحانيت مبارز، امام يك خرده فكر كرد، گفت: هيچ كدام! گفتند: اِ... پس چه كسي؟ گفت: اگر اين مدرسه خبر شود هيچ‌كدام از شما اصلاً متوجه نمي‌شويد. چون پشت مبز اداره‌تان و خانه تان هم جاي ديگر است. برو ببين نزديك‌ترين آخوند به آن مدرسه چه كسي است، توليت را به او بده، كليد را هم به او بده كه صبح به صبح به مدرسه سر بزند. شما خواسته باشيد سر بزنيد تاريخ مي‌زنيد كه 02/08/90 فلان و تا سر بزنيم مدرسه خراب شده است. نزديك‌ترين... گاهي وقت‌ها مثلاً مسائل جنگ و جبهه گاهي وقتي تاب مي‌خورد مي‌آمدند نزد امام، امام يك چيزي مي‌گفت همه آرام مي‌شدند. همه آرام مي‌شدند. اگر دستتان در دست اهل استنباط نباشد، «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطان‏»
اصلاً به چه دليل ما پيغمبر مي‌خواهيم؟ عقلمان ناقص است. به چه دليل ناقص است؟ پشيمان مي‌شويم. هركس در عمرش پشيمان مي‌شود، دليل بر اين است كه عقلش كوتاه است. اگر عقل كامل بود هيچ كس پشيمان نمي‌شد. پس بشر عقلش ناقص است. دليل؟ پشيماني‌ها... هركسي صد بار، دويست بار كمتر يا بيشتر پشيمان مي‌شود.
انتخاب انسان هم قابل اعتماد نيست. چون اگر انتخاب انسان درست بود، ديگر هيچ همسري از همسرش طلاق نمي‌گرفت. پس آمار طلاق مثلاً اگر سه ميليون طلاق در دنيا داريم، حالا كه بيشتر داريم. اگر ميليون‌ها طلاق هست، پس پيداست انتخاب انسان درست نيست. ميلياردها پشيمان شديم، شش ميليارد جمعيت است هركدام صد بار در عمرشان پشيمان شده باشند، مي‌شود ششصد ميليارد پشيماني. پشيماني و طلاق دليل بر اين است كه عقل ما كامل نيست. وگرنه نه پشيمان مي‌شديم و نه همسر طلاق مي‌داديم. خوب پس حالا كه اينطور است نياز به وحي داريم. خوب پيغمبر كه رفت چه؟ پيغمبر كه رفت عقل ما كامل مي‌شود؟ به همان دليلي كه عقل ناقص پيغمبر مي‌خواهد، به همان دليل عقل ناقص امام مي‌خواهد، بعد از امام هم به همان دليل عقل ناقص فقيه مي‌خواهد. آقاي قرائتي! فقيه پشيمان نمي‌شود؟ بله فقيه ممكن است پشيمان شود، ممكن است فقيه اشتباه هم بكند، اما ضريب اشتباهش از ديگران كمتر است.=
توجه كنيد انسان از چهار راه آسيب مي‌پذيرد:

7- راههاي آسيب‌پذيري افراد عادي

1- از راه هوس‌هاي دروني، من اين بحث را در ده، بيست تا دانشگاه گفتم. منتهي نمي‌دانم در تلويزيون هم گفتم يا نگفتم؟ ولي وقتي گفتم تمام دانشجوها و اساتيد دانشگاه تحسين كردند. چون همينطور فرمول رياضي است. از چهارراه انسان گزيده مي‌شود. يا از هوس‌هاي دروني است. هوسش است دست به يك كاري مي‌زند بعد مي‌بيند بد شد. دنبال هوسش رفت. يا از راه فشار بيروني است. تحريكات بيروني، پولش مي‌دهند، رشوه‌اش مي‌دهند، با پول، تهديد، فحشش مي‌دهند، طومار مي‌نويسند، راهپيمايي مي‌كنند، يك موجي راه مي‌اندازند و او را هل مي‌دهند. يا از بيرون او را تحريك مي‌كنند. يا از هوس است. يا بي‌خبري است.
جهل، از راه جهل است. جاده را نمي‌داند مي‌رود در دره مي‌افتد. اين غذا را نمي‌داند مسموم است مي‌خورد مريض مي‌شود. فقيه از اين سه راه بيمه است. فقيه از راه جهل بيمه است. اين راه بسته است چرا؟ براي اينكه فقيه بايد اعلم باشد. باسواد ترين! يا واقعاً اعلم اعلم باشد، يا بين چند نفر كه يكي از اين چند نفر اعلم هستند. پس جهل نيست، از راه جهل گول نمي‌خورد. از راه هوس‌هاي دروني هم بيمه است. چرا؟ چون در روايات مرجعيت مي‌نويسند، اينكه مي نويسم حديث است. مي‌نويسند «مخالفاً لهواء» شرط مرجع تقليد و فقيه اين است كه هوا پرست نباشد. از راه تحريكات بيروني هم مصون است. چرا؟ براي اينكه شرط فقيه اين است كه عادل باشد. عادل يعني چه؟ من عادل را به چربي مثال مي‌زنم. دست شما كه چرب است آب مي‌ريزي اين چربي پس مي‌زند. عادل يعني انسان يك حالتي دارد به گناه كه مي‌رسد گناه را پس مي‌زند. يعني نمي‌شود در روحش اثر گذاشت. بله فقيه از يك راه ممكن است اشتباه كند. و آن اين است كه تجديد نظر، امروز يك مطالعه مي‌كند، نظرش برمي‌گردد. تجديد نظر در عمرش چند بار؟ مثلاً يك مرجع تقليد كه رساله‌اش پنج هزار تا مسأله دارد با كم و زيادش، ممكن است پنج تا از اين مسائل را تجديد نظر كند. خوب وقتي دست ما به امام معصوم نمي‌رسد، دنبال چه كسي برويم؟ لااقل فقيه از سه راه بيمه است. ممكن است اطلاعاتش، تجربه‌اش به مرور اضافه شود، ولذا همه‌ي پروفسورهاي دنيا علمي‌ترين كتاب‌ها را هم كه نوشتند، مثلاً مي‌نويسند چاپ هفدهم با تجديد نظر! يعني تجديد نظر قابل پذيرش است در دنياي علم.
همين مهندسي كه اينجا را ساخته اگر خراب كند، دوباره خواسته باشد بسازد، ممكن است يك جاي اين ساختمان را تجديد نظر كند. نقشش را عوض كند. و لذا نگاه مي‌كنيم مهندس‌هاي درجه يك ساختمان‌هايي كه در يك خيابان مي‌سازند، ساختمان شانزدهم با پانزدهم فرق مي‌كند. پانزدهم با سيزدهم فرق مي‌كند. اين تجديد نظر در دنيا قابل قبول است. ببينيد دليل ولايت فقيه چيست؟ انسان زندگي‌اش اجتماعي است. در زندگي اجتماعي درگيري مي‌شود، در درگيري قانون مي‌خواهيم، قانون‌گذار بايد كسي باشد كه تحت تأثير هوس‌ها نباشد، اطلاعاتش هم جامع و كامل باشد. و او فقط خداست. قانون فقط خداست. «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» خداوند قانونش را از طريق انبياء گفته، وقتي پيغمبر و امام نيست اگر مردم رها شود اين خلاف حكمت خداست. يعني خداوند نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله عادل نيست. كه براي يك گروهي پيغمبر بفرستد، براي يك گروهي امام بفرستد ما هم همينطور به اميد خدا رها كند! بگويد: برويد دنبال كارتان!
آن خدايي كه به خاطر حكمت دست بشر را در دست پيغمبر گذاشته بعد هم در دست اهل بيت گذاشته، بعد از اهل بيت در زمان غيبت اهل بيت، بايد دست ما را در دست يك كسي بگذارد. رها كردن بشر حكيمانه نيست. عقل قبول نمي‌كند. يك چوپان بزغاله‌هايش را رها نمي‌كند، يك مدير كارخانه، كارخانه را رها نمي‌كند. يك ماشين راننده‌اش را... آخر مگر مي‌شود بشر رها شود؟ بعد از غيبت هيچي به هيچي! دستمان را در دست خدا نگذاريم «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطان‏». دنبال كساني مي‌رويم كه پر از هوس هستند. پر از جهل هستند، پر از گناه هستند. دستمان را در دست چه كسي بگذاريم؟

8- اوامر و نواهي قرآن درباره پذيرش حاكمان

اصلاً اگر حكومت نباشد قرآن يك مشت آيه دارد، اين آيه‌ها ارشادي است. يعني اگر قرآن هم نبود، عقلمان مي‌فهميد. مثلاً چهار تا كلمه مي‌نويسم منتها خيلي آيه‌هايش شايد به بيست تا برسد، مي‌گويد: «لا تُطِع‏» (احزاب/1) يعني از اينها اطاعت نكن. در يك سري از آيات مي‌گويد: «لا تُطيعُوا» (شعرا/151) اطاعت نكنيد، يكسري از آيات مي‌گويد: «لا تَتَّبِع‏» (مائده/48) تبعيت نكن، يك سري از آيات مي‌گويد: «لا تَتَّبِعُوا» (بقره/168) تبعيت نكن، وقتي مي‌گويد: نه، نه، نه، نه، پس چه؟ وقتي مي‌گويد: به طاغوت مراجعه نكن، پس به چه كسي مراجعه كنم؟ وقتي مي‌گويد «لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً» (انسان/24) گناهكار را پيروي نكن. «أَوْ كَفُوراً» از كافر پيروي نكن. «وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ» (شعرا/151) گوش به حرف اين ولخرج و اسراف‌كار نده. «لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ» (اعراف/142) گوش به حرف آدم‌هاي مفسد نده. «لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ» (جاثيه/18) گوش به حرف آدم‌هاي جاهل نده. «وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» (كهف/28) آدم هاي افراطي را به حرفش گوش نده. آخر وقتي مي‌گويي نه نه نه، پس چه؟ پس چه؟ ما وقتي به جوان‌ها مي‌گوييم: اين كار خلاف است، اين كار خلاف است، اين كار خلاف است، پس بايد راه ازدواج را باز كرد. نمي‌شود بگوييم: آقا ازدواج نكن، همه‌ي راهها را هم ببنديم. خوب پس چه كند؟ پس چه كند؟
در قرآن صدها آيه داريم راجع به امور سياسي، قضايي، اجتماعي، حقوقي. كتابي را يكي از دوستان از تفسير نور جمع‌آوري كرده، دو هزار و هفتصد نكته‌ي حقوقي. من خودم باور نمي‌كردم قرآن اينقدر مسائل حقوقي دارد؟ داديم به دكترهاي حقوق تحسين كردند حالاچاپ شده است. تازه من حقوقدان هم نبودم. به عنوان يك طلبه تفسير نوشتم، منتهي او چون دكتراي حقوق بوده، برداشته آيات حقوقي را درآورده است. حقوق بين‌الملل در قرآن، حقوق كيفري، حقوق جزايي، حقوق خانواده، حقوق جنگ، حقوق عمومي، حقوق خصوصي، اوه... وقتي قرآن اين همه آيه‌ي حقوقي، سياسي، قضايي، چه و چه دارد، آنوقت اينها بدون حكومت، بدون ولايت فقيه قابل اجرا است؟ ولايت فقيه مي‌خواهند وگرنه قابل اجرا نيست.
اصلاً تمام عقلاي دنيا از مسلماني هم بيرون برويم. تمام كره‌ي زمين به كارشناس مراجعه مي‌كنند. لباسش خياط است، ساختمانش مهندس است. مريض مي‌شود پزشك، تمام عقلا به كارشناس مراجعه مي‌كنند، زنده باد اسلام! زنده باد شيعه! چرا؟ براي اينكه اسلام مي‌گويد آن كارشناس بايد دو تا شرط اضافه داشته باشد. 1- بايد عادل باشد. فقط كارشناس باشد كافي نيست. بايد عادل باشد. بايد اعلم هم باشد. باسواد ترين باشد، پس اگر، عقلاي دنيا به كارشناس مراجعه مي‌كنند، ما از همه‌ي عقلا عاقل‌تر هستيم. چون هم به كارشناس مراجعه مي‌كنيم، هم كارشناس ما دو تا شرط دارد. عادل بايد باشد، و بايد اعلم باشد.

9- نصب هارون در غيبت حضرت موسي

موسي سي روز رفت مناجات كند در كوه طور تا تورات را بگيرد. «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَة» (اعراف/142) اين سي روزي كه حضرت موسي مي‌خواست كوه طور برود، يك كسي را جاي خودش گذاشت. به هارون گفت: هارون تو برادر من هستي، برادر بزرگ‌تر من هستي، خليفه‌ي من باش. «هارُونَ اخْلُفْني‏» (اعراف/142) يعني خليفه‌ي من باش. من مي‌گويم عقل قبول مي‌كند موسي براي سي روز جانشين گذاشت. آنوقت پيغمبر از دنيا برود، دست ما را در دست كسي نگذارد؟ امام زمان غايب شود دست امت را در دست كسي نگذارد. اين با لطف خدا سازگار است؟ اگر مادري، پدري، بچه‌هايش را به كسي نسپارد اين پدر خوبي است؟ اين مادر خوبي است؟ اين پدر و مادر بي عاطفه نيست؟ چطور براي سي روز كه موسي از شهر بيرون مي‌رود، سي روز «اخْلُفْني‏» به هارون گفت: تو خليفه‌ي من باش. آنوقت پيغمبر رفت و علي را معرفي نكرد؟ مي‌شود اين را قبول كنيم؟ چطور مي‌توانيم بگوييم: ابوبكر دلش به حال مردم بيش از پيغمبر سوخت؟ ابوبكر وقتي مي‌خواست برود عمر را تعيين كرد. ولي پيغمبر از دنيا رفت هيچ كس را تعيين نكرد. مي‌تواند كسي، مسلمان مي‌تواند اين حرف را بزند؟ بگويد: سوز ابي‌بكر نسبت به امت بيش از سوز پيغمبر بود. پيغمبر امت را رها كرد، ابوبكر گفت: بعد از من عمر!
قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: مسلمان‌ها بايد عزيز باشند. بدون ولايت فقيه مسلمان‌ها ذليل هستند. ما زماني كه ولايت فقيه در مملكتمان مطرح نبود، همه‌جا بر سر ما مي‌زدند. تحقير مي‌شديم. الآن به بركت ولايت فقيه در دنيا عزيز هستيم. در دنيا عزيز هستيم. هركس سفرهاي خارج برود، اين عزت اسلام را مي‌فهمد. يعني الآن دنيا مي‌گويند: مي‌شود در مقابل آمريكا ايستاد. و اين به خاطر اين است كه امام خميني فرمود: آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند. الآن هم شب‌ها كه تلويزيون كلمات امام را پخش مي‌كند، شما حساب كنيد بعد از ولايت فقيه، اين ايران به كجا رسيد. البته نمي‌گوييم مسأله نداريم. هرجاي ايران را دست بگذاري، مسأله هست. اما با همه‌ي مسائل، با همه‌ي توسري‌هايي كه شرق و غرب زدند، باز هم روي پا هستيم و روز به روز قوي‌تر هم مي‌شويم.
مي‌گويند يك كسي اسمش مخفي بود، خيلي لاغر بود. گفتند: مخفي خان چقدر لاغري؟ گفت: من بايد مرده باشم. باز خوب است ماندم! گفتند: چطور؟ گفت: مگر نمي‌بيني هركس به رفيقش نامه مي‌نويسد در نامه‌اش مي‌نويسد مخفي نماند... همه مي‌نويسند مخفي نماند... من ماندم. جمهوري اسلامي كه درست شد، شرق و غرب از طريق صدام گفتند: جمهوري اسلامي نماند. ما نه اينكه مانديم، روز به روز قوي هم شديم. اين به بركت ولايت فقيه است. يك بچه دستش در دست پدرش نباشد، هر لاتي نگاهش كند، بچه مي‌ترسد. اما وقتي دستش در دست پدرش است، مي‌بيند يك آدم هرزه نگاهش مي‌كند، به هرزه مي‌گويد: ... (خنده حضار) عقل مي‌گويد: خداي حكيم مردم را رها نكرده است. به همان دليلي كه پيغمبر دارد و امام دارد بعد از امام هم بايد يك كسي باشد. اگر به عصمت مطلقه نمي‌رسيم لا‌اقل به عدالت. اگر به علم بي‌نهايت پيغمبر و امام دستمان نيست لا‌اقل به اعلم! اگر دستمان به معصوم نمي‌رسد، به كسي كه نزديك‌ترين فرد است به معصوم. اگر بگوييم: ولايت فقيه نباشد، يعني كفار ما را ذليل كنند. يعني هرج و مرج شود. يعني قانون ما را كساني وضع كنند كه پر از هوس و كج‌فهمي هستند. سلام و صلوات خدا بر امام خميني كه اين مسأله ي ولايت فقيه را از درون كتاب‌ها آورد و مطرح كرد.
خدايا روح امام، روح شهدا، روح همه‌ي كساني را كه براي انقلاب زحمت كشيدند، و از دنيا رفتند را روحشان را از ما راضي و ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.
من وقتي اينجا آمدم متوجه شدم كه تولد امام باقر(ع) هم هست. امام خميني جرقه‌اي از امام باقر است. گوشه‌اي از علم امام باقر را دارد. ما كه امام‌ها را درك نكرديم.
خدايا امنيت كامل را بر بلاد اسلامي حاكم و توفيق معرفت، مودت، اطاعت به اهل بيت را روز به روز زياد بفرما.
‏«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

« پاسخ سؤالات مسابقه »

1- براساس قرآن، حكومت بر مردم، حق ذاتي و واقعي كيست؟

2) پيامبران
3) امامان

2- منشأ نياز بشر به حكومت چيست؟

1) نيازهاي اقتصادي
2) نيازهاي اخلاقي

3- نزديك‌ترين افراد به امام معصوم (عليه‌السلام) كيست؟

1) عابد عادل
3) فقيه عابد

4- آيه 256 سوره بقره به كدام كفر اشاره كرده است؟

1) كفر به خدا
3) كفران نعمت‌ها

5- آيه 28 سوره كهف از پيروي چه كساني نهي كرده است؟

1) مسرفان
2) مفسدان
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی